دهه پایانی حکومت شاهنشاهی بدون شک دوران طلایی موسیقی ایران است.تاثیر فضای سیاسی و اجتماعی آن دوران به خوبی در آثار موسیقی دیده میشود. درک آن فضا برای نسل جوان که بعد از انقلاب رشد یافته سخت و شاید غیر ممکن است. اما شاید امروز و با این وقایع اخیر که به نوعی توده مردم وارد مسائل و بحث های سیاسی و نسبت به ان حساس شدند ،درک بخش کمی از آن دوران برای ما ممکن شده باشد. امروز میتوان کمی از احساسی که در ترانه های آن سال ها وجود دارد را درک کرد. ترانه های جاودانی چون هفته خاکستری، جمعه، کوچه، برادر جان، بن بست، فریاد زیر آب، بوی گندم از ترانه سرایان و آهنگ سازانی بزرگ چون واروژان، بابک بیات، منفرد زاده، شهریار قنبری، ایرج جنتی عطایی و با صدای خواننده هایی چون داریوش ،فرهاد ،فریدون فروغی که به کمال ساخته شده اند. این موسیقی فضای تاریک و سیاهی از آن دوران به همراه خفقان سنگین به نمایش میگذارد و به نوعی بغض خفه شده جامعه را بیان میکند. این موسیقی متاثر از تفکرات گروه های مخالف و چپ و ملی و آزادی خواه که همراه با خفقان سیاسی آن دوران است. با وجود آزادی های اجتماعی عدم وجود آزادی سیاسی باعث ایجاد حس تاریکی در جامعه و بین اقشار مردم شده بود. ترانه و آهنگ و اجرای آن توسط خواننده به بهترین شکل ممکن اجرا شده و تصویری از مبارزات و جامعه آن روز ها را دارد.امروز شاید بهتر بتوان آن ترانه ها را با توجه به جو حاکم درک کرد. جوی که تحت تاثیر آن این آثار جاودان شکل گرفتند و دیگر در تاریخ ما تکرار نشدند. دوباره این ترانه ها گوش میدم و بیشتر آن ها را درک میکنم و لذت میبرم.....
۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه
۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه
شعری از دکتر زهرا رهنورد
گرگها خوب بدانند در این ایل غریب..... گر پدر مرد، تفنگ پدری هست هنوز
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند...... توی گهواره چوبی پسری هست هنوز
آب اگر نیست نترسید، که در قافله مان.... دل دریایی و چشمان تری هست هنوز
نسل من و تو
شهر آرامتر به نظر میرسد.حکومت با ماشین سرکوب خود و ارعاب مردم را به خانه ها فرستاده است.البته مطمئنا خاکستر زیر آتش را نمیتوان خاموش کرد .روز های پر هیجان و حساسی را پشت سر داشتیم.نسل قبل خود را در انقلاب و جنگ آزموده و نشان داده بود.اما نسل امروز به بی تفاوتی متهم شده بود,به بی مسئولیتی متهم شده بود,این نسل جایی برای اثبات خود ندیده بود. اما امروز برخواست و فریاد زد.فریاد که رای من کجاست؟فریاد زد که سهم من از کشور و آزادی چیست؟فریادی بلند که ناشی از سکوت چند ساله بود,سکوتی اجباری.نسل امروز ضربات باتوم را تجربه کرد,طعم و مزه اسپری فلفل را احساس کرد و گاز اشک آور را که تا به حال اسمش را شنیده بود را از نزدیک استشمام کرد.میگویند مشکلات انسان ها را میسازد...ضربات سنگین باتوم نسل امروز را قوی تر میکند.بوی دود ,گاز اشک آور و رنگ خون و زخم های ناشی از گلوله,صورت های متلاشی شده در اثر ضربات باتوم برای جوانان امروز دیگر غریب نیست,همه ما امروز از نزدیک آن را دیده و تجربه کردیم.شنیدن صدای شلیک گلوله برای ما عجیب نیست.شاید با این حملات به صورت کوتاه مدت مردم بترسند و کنار بکشند اما باعث رشد مردم خواهد شد.این باعث افزایش کینه و حس انتقام جویی میشود.نسل امروز را به سختی میتوان قانع کرد و فریفته دروغ گویی ها نمیشود.سوال میکند و جوابی دقیق میخواهد.
هنوز خون شهیدهایمان بر روی زمین است و دست عاملین و دهان آمرین سرخ.
۱۳۸۸ تیر ۵, جمعه
خرداد ماه
خرداد ماه به لحاظ سیاسی ار اهمیت بالایی در تاریخ معاصر ما برخوردار است.وقایع 30 خرداد سال 60,آزادی خرمشهر ,خرداد 76 و خرداد 88که هر یک نقطه عطفی در تاریخ معاصر کشور است.در خرداد 76 مردم به اصلاحات رای مثبت دادند و در واقع اصلاحات شروع به حرکت کرد و در خرداد 88 اصلاحات جان دوباره گرفت و اینبار به شکل جنبشی مردمی که به دنبال تغییر بودند.مطمئنا این وقایع در آینده کشور و جنبش دموکراسی خواهی مردم نقش مهمی و بارزی دارد.ما به خرداد های پر حادثه عادت داریم........
اشتراک در:
پستها (Atom)